فریادی فراتر از زمان

گناه ظالم بر اسیرش این نیست که آزادیش را گرفته است بلکه گناه بزرگ او این است که وجدان اسیر را چنان فاسد کرده و کشته که از فقدان آزادی غمگین نمی شود و برای مرگ آزادی گریه نمی کند...

حقیقتا انسانی که برای تحصیل آزادی دست دراز می کند نه مسکین و فقیر است و نه خواستار منفعت و کار جدید و تازه. بلکه او خواهان حقی از حقوق خود است که طمع های بشری آن را از او گرفته و سلب نموده است. 

با کمال افتخار می گویم دینی که هماهنگ با فطریات و وجدان زنده و موافق با عقل و فکر سلیم و منطق و استدلال درست بوده و جامع حقوق روان و تن و مصالح مادی و معنوی و بالاخره ضامن خیر و خوشی دنیا و آخرت باشد فقط و فقط اسلام است و بس. ناگفته نماند که منظور من از اسلام اصول و عقاید و علوم و افکار و قواعد و قوانینی است که مطابق عقل و فکر است. آیین حکمت و مصلحت است. شریعت حجت و برهان است. مقتضای فطرت و وجدان است. دشمن تعصب جاهلانه و تقلید کور کورانه است. کشنده ی خرافات و اوهام و اباطیل است.