چرا بدبینی؟
کسی که کتابهای شوپنهاور را ورق میزند، ناگزیر باید همین سؤال را از خود بپرسد، چرا که گزینش چنین فلسفهای در آغاز بیهوده مینماید. این فلسفه هرگز از واپسین تأکید بر بیچارگی، که آدمی از آن در رنج است، باز نمیایستد. او انسان بداقبال را به دیدن آلام و رنجهایش فرا میخواند و کسی را که در رویارویی با اضطراب و بیم از نادانسته، آرزومند نیکبختی است، رها میکند. این فلسفه در همه حال بر پرسشی تکیه دارد که از آدم میخواهد در آن به درنگ بنشیند.
پس از آن چه؟ فایدهی همهی اینها چیست؟ تاریخ فلسفه پیش از اهتمام به فلسفهی «شوپنهاور» به زندگی او پرداخته است، به آن امید که شناخت زندگی این مرد برای فهم فلسفهاش کفایت کند و او را در هیأت پیرمردی تیز طبع برای ما به تصویر کشیده است که از انسان دوری میگزیند و خوارداشت همنوعانش او را ناگزیر ساخت که پیش از مرگش، سگش را تنها میراث بر داراییاش قرار دهد...
اشتراک
موضوعات:
روانشناسی فکر و اندیشه
برچسبها:
کتاب شوپنهاور گیوم مورانو فلسفه اصول فلسفه موضوع فلسفه