جان در مسیر آسمان
بشر، موجودی ضعیف و ناتوان است و برخلاف ظاهر مستقیم و تعادل اندیشی که دارد، گاهی از حالت توازن خارج میشود و جانب جسمانی و گذاری وجودش، بر جنبه روحانی و ماندگار آن سنگینی میکند و امیال ناپالوده و مکدّر، او را تا حد سقوط به پرتگاههای تباهی، سوق میدهند. این است که گاهگاهی بنا به اقتضای این طبع نامتوازن، مسیری غیر از اهداف ازلی خود را میپیماید و غبار تن، حجاب چهره جانش میشود.
در این هنگام، لطف فراگیر و کرم بی پایان خداوند، به فریاد انسانهای وامانده میرسد و روزنه روشنی به نام
«توبه» را به روی آنها میگشاید و از رهگذر آن، نسیم حیات آفرین امیدواری را بر دل آنان میوزاند و آنها را به سوی نور و روشنایی رهنمون میشود و میکوشد با اهلی کردن گرایشهای ناپرورده آنان، شوق و رغبت ربانی را در جانشان بکارد و بار دیگر پیوند آنها را با افق اعلی، تازه گرداند.
بدین ترتیب،
توبه که انگیزه اصلی آن بیداری دل و جان از خواب غفلت و بیخبری است. به بیانی روشن، روایت مستقیم و زنده میلاد دوباره جان یک انسان است که با امیدی نورانی، از تاریکی پیشین فاصله گرفته و با شرم از گذشته خود و اظهار پشیمانی از آن، با دنیایی از شور و اشتیاق، به سوی خداوند بازگشته است. این است که:
تو مگو ما را بدان شه بار نیست / با کریمان کارها دشوار نیست
«سخن ناشر»
اشتراک